درباره وبلاگ

عشق یعنی اشک توبه در قنوت خواندنش با نام غفار الذنوب عشق یعنی چشمها هم در رکوع شرمگین از نام ستار العیوب عشق یعنی سر سجود و دل سجود ذکر یا رب یا رب از عمق وجود . . . ----------------------------------- یارب ز تو دل به هرکه بستم توبه بی یاد تو هرکجا نشستم توبه صدبار شکستم و ببستم توبه زین توبه که صدبار شکستم توبه ----------------------------------- به شهرعاشقانه ی ماخوش اومدین ماسعی می کنیم بهترین مطالب رو ازخدا.ازآرامش.ازعاشقی براتون بزاریم ممنون ازخوبیتون
آخرین مطالب
نويسندگان
شهرعاشقی
هرچی دل تنگت بخواد
جمعه 25 مرداد 1392برچسب:, :: 1:29 قبل از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

سلام سلام

چقدروقت میگذره ازآخرین باری که اینجارو آپ کردم

خیلی روزه

اگه خدا بخواد دوباره سره پاش میکنم

دلم خیلی گرفته

 



چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:آرایشگاه, آرایشگر, خدا, دنیا, مهربانی, :: 3:9 بعد از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

   مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛

آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”



ادامه مطلب ...


 

                                                   همه افراد خوشبخت خدا را در دل دارند

پس تو را چه غم که اینقدراحساس تنهایی میکنی

بدان در تنها ترین لحظات و در هر شرایط

خداوند با توست . . .

.

.

.

برای گرفتن گواهینامه ایمان ، مطالعه قرآن ضروری است . . .

.

.

.

امیدوارم وقتی که از خواب بیدار شدی

ناگهان متوجه شوی هیچ کس به اندازه من تو را دوست نداشته است . . .

(خداوند به بنده اش)

.

.

.

ســــه حرف دارد

اما برای پر کردن تنهایی من حرف ندارد

“خـــــــــــدا “

.

.

.

بر خاک افتادن

لیاقت و سعادت می خواهد اگر که در برابر خداوند متعال باشد

ذلت و شقاوت می خواهد ، اگر در برابر غیر خدا باشد

لیاقت و سعادت برایت آرزو دارم  . . .

.

.

.

در زندگی ، برای رسیدن از خد به خدا ، یک خط راست و کوتاه لازم است

نامش صراط مستقیم

.

.

خواهی اگر بجویی ، یک لحظه ای مجویش

خواهی اگر بدانی ، یک لحظه ای مدانش . . .

(ملا محسن فیض)

 

.

.

.

ذرات ، این نشان موجود

که او است آن خدای یگانه که هستی هر هستی بهستی او است . . .

.

.

.

کیست آن پرده نشین کاینهمه افسانه از اوست

خویش از او ، دوست از او ، دشمن و بیگانه از اوست

به یکی داده خرد بر دگری داده جنون

دانش عاقل از او ، غفلت دیوانه از اوست

.

.

.

خدایا آرزوهایی که در آینده مشکل ساز میشه رو بر آورده نکن

هر چند دلخور بشیم . . .



ادامه مطلب ...


   ر رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو می کنم.خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفتگو کنی؟من در پاسخش گفتم: "اگر وقت دارید"خدا خندید:وقت من بی نهایت است...در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟پرسیدم: "چه چیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟"خدا پاسخ داد: کودکی شان.اینکه آنها از کودکیشان خسته می شوند،عجله دارند که بزرگ شوند،و بعد دوباره بعد از مدت ها، آرزو می کنند که کودک باشند.اینکه آن ها سلامتی خود را از دست می دهند تا پول به دست بیاورندو بعد پولشان را از دست می دهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورنداینکه با اظطراب به آینده می نگرندو حال را فراموش می کنندو بنابراین نه در حال، زندگی می کنند و نه در آینده اینکه آنها به گونه ای زندگی می کنند که گویی هرگز نمی میرند،و به گونه ای میمیرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند.دست های خدا دستانم را گرفتبرای مدتی سکوت کردیمو من دوباره پرسیدم:



ادامه مطلب ...


چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:داستان خواندنی و آموزنده “با خدا”,خدا,آرامش,داستان, :: 2:35 بعد از ظهر ::  نويسنده : عاشق       

شبی در خواب دیدم مرا می‌خوانند، راهی شدم، به دری رسیدم، به آرامی در خانه را کوبیدم.

ندا آمد: درون آی.

گفتم: به چه روی؟

 


گفت: برای آنچه نمی‌دانی.

هراسان پرسیدم: برای چو منی هم زمانی هست؟

پاسخ رسید: تا ابدیت

تردیدی نبود، خانه، خانه خداوندی بود، آری تنها اوست که ابدی و جاوید است.

پرسیدم: بار الهی چه عملی از بندگانت بیش از همه تو را به تعجب وا می‌دارد؟



ادامه مطلب ...


 

سالها بعد یاد تو از خاطرم خواهد گذشت

نخواهم دانست كجایی و نخواهی دانست كجایم،

اما آرزویم برای خوشبختی تو، تو را در بر خواهد گرفت

و تو در آن لحظه احساس خواهی كرد اندكی خوشحالتر

و اندكی خوشبختتری و نخواهی دانست چرا . . .

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -

غمگینم شبیه پیرزنی كه آخرین سرباز برگشته از جنگ هم پسرش نیست

- – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – – -

دوشت دالم یه خلده

قد یه سوكس ملده

شلت كلاه گذاشتم

سوكسه هنوز نملده



ادامه مطلب ...


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 101 صفحه بعد